سِر شدن دیجیتال: اشباع مخاطب در عصر رسانههای اشباعشده
- شناسه خبر: 3558
- تاریخ و زمان ارسال: ۱۵ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۵۴
- بازدید : 35

در عصر انفجار اطلاعات و تابش مداوم پیام های رسانهای، مخاطب با پدیدهای مواجه است که میتوان آن را «سِر شدن دیجیتال» نام نهاد؛ حالتی که در آن بهواسطهی مواجههی مداوم با پیامها، تصاویر، و محتوای پرتکرار؛ نوعی بیحسی ادراکی یا اشباع شناختی پدید میآید. این پدیده نوعی پاسخ تطابقی ذهن به فشارهای ادراکی ناشی از مصرف بیش از حد دادههاست و خود را در قالب کاهش واکنشپذیری، بیتفاوتی، و فقدان درگیری عاطفی با محتوای دیجیتال نشان میدهد.
ابعاد پدیده:
۱. اشباع اطلاعاتی (Information Saturation):
مخاطب در مواجهه با هزاران پیام روزانه، از تبلیغات تجاری گرفته تا بحرانهای انسانی، دیگر توان پردازش، اولویتبندی و واکنشعاطفی ندارد. این اشباع، موجب فرسایش ظرفیت توجه و حافظه کوتاهمدت میشود.
۲. زوال اثرگذاری پیامها (Message Desensitization):
تکرار بیش از اندازه پیامهای احساسی – نظیر تصاویر جنگ، خشونت، یا حتی خیرخواهی – اثرگذاری خود را از دست میدهند و مخاطب به آنها عادت میکند. پیامها دیگر او را نمیلرزانند، بلکه از او عبور میکنند.
۳. اقتصاد توجه و کاهش تمرکز (Attention Economy):
در نظام رسانهای که توجه مخاطب منبع کمیاب است، برندها، پلتفرمها و حتی افراد تلاش میکنند با شوکآفرینی یا اغراق در محتوا مخاطب را جذب کنند. این رقابت افراطی، منجر به اختلال در تمرکز و سردرگمی دائمی در انتخاب میان محتوای متنوع میشود.
۴. خستگی دیجیتال (Digital Fatigue):
استفاده مداوم از شبکههای اجتماعی و مواجهه با محتوای گاه متناقض یا سنگین، باعث بروز خستگی شناختی و هیجانی در کاربران میشود. این خستگی خود را بهصورت پرهیز ناگهانی از محتوا یا مشارکت سطحی در فضای دیجیتال نشان میدهد.
پیامدها:
کاهش همدلی دیجیتال: مخاطب دیگر نسبت به رنج، فقر، یا بحرانها واکنش انسانی نشان نمیدهد.
سطحیگرایی شناختی: بهجای درک عمیق، تنها اسکن سریع محتوا و مصرف ظاهری جایگزین شده است.
افت کیفیت گفتوگوی عمومی: به دلیل اشباع از پیامها، افراد کمتر تمایل دارند به بحثهای عمیق یا تحلیلهای واقعی وارد شوند.
پدیدهی سِر شدن دیجیتال، نشانهای از خستگی ادراکی مخاطب معاصر در مواجهه با زیست رسانهای مداوم است. برای مقابله با این وضعیت، لازم است تا سیاستگذاران رسانهای، تولیدکنندگان محتوا و حتی کاربران، به سوی مهندسی تعادل مصرف رسانهای، تنوع در فرمها و پیامها، و بازگرداندن عمق و معنا به تجربههای دیجیتال حرکت کنند. همچنین ارتقاء سواد رسانهای و سواد احساسی مخاطب میتواند در بازسازی حساسیت اجتماعی و شناختی، مؤثر باشد.